درس سي وسوم امام شناسي
قلمی که بدون نویسنده می نوشت
ابو هاشم میگوید:
روزی خدمت امام حسن عسگری علیه السلام رفتم و دیدم مشغول نوشتن نامه است.پس از
مدتی، وقت نماز فرا رسید.امام کاغذ و قلم را به زمین گذاشت و به نماز ایستاد.اما من دیدم
قلم به نوشتن ادامه داد و تا آخر کاغذ را نوشت.من از دیدن این معجزه به سجده افتادم.
امام پس از نماز، قلم را به دست گرفت و به مردم اجازه ورود داد.
@شرح حال امام حسن عسكري عليه السلام:قسمت سوم
امام حسن عسكري همانند پدران بزرگوارش داراى كرامات ومعجزايى نيز بوده اند كه مورخان
نقل كرده اند وما در اينجا فقط به ذكر دو مورد مى پردازيم.
@اول:
شخصى مى گويد: سر راه امام عسكرى (عليه السلام) نشستم، وقتى آن حضرت رسيد از
تنگدستى خويش به آن بزرگوار شكايت كردم وقسم خوردم كه نه درهم ودينارى دارم ونه غذاى
صبح وشام، آن حضرت فرمود:
آيا به دروغ سوگند مى خورى با اينكه دويست دينار در زير خاك پنهان كرده اى، واينكه
مى گويم نه براى آن است كه چيزى به تو ندهم، اى غلام آنچه باخود دارى به او بده، غلامش
صد دينار به من داد، سپس روى بمن كرده فرمود:
تو آن دينارها كه در زير خاك پنهان كرده اى در وقتى كه سخت بدانها نيازمند هستى از
آنهامحروم خواهى ماند، وراست فرمود، زيرا آن پول كه حضرت داد خرج كردم، ودرهاى روزى
بر من بسته شد، وبه ناچار به سراغ پولى كه در زير خاك پنهان كرده بودم رفتم اما اثرى از آن
نيافتم، بعد فهميدام كه پسرم جاى پولها را دانسته، وآنها را برداشته وگريخته است، وبه هيچ
چيز از آن پولها دست نيافتم.
@دوم:
شخصى به نام احمد بن محمد مى گويد:
در زمانى كه مهتدى عباسى دست به كشتار مواليان ترك ووابستگان خود زد، من نامه اى به
حضرت عسكرى (عليه السلام) نوشتم كه:
سپاس خداى را كه او را از ما به خود سرگرم كرد، زيرا من شنيده بودم كه او شما را تهديد به
قتل كرده است وگفته است كه: من ايشان را از روى زمين بر مى دارم، حضرت عسكرى (عليه
السلام) به من نوشت:
عمر او به اين كارها كفاف نخواهد داد، از امروز پنح روز بشمار وروز ششم پس از خوارى
وذلتى كه به او برسر گشته خواهد شد، وچنان شد كه آن حضرت فرموده بود.
اللهم عجّل لوليّك الفرج والعافية والنصر واجعلني من أعوانه وانصاره آمين
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0