#بسم_رب_المهدی/امام شناسی
ماجرای نمازگزاردن حضرت حجت(عج)برجنازه پدربزرگوارش
بخش2
ادامه ماجرا
کنار جنازه امام عسکری (ع) رسیدیم،
جعفر پیش ایستاده و همراهان پشت سرش، با خود گفتم: دیگر کار از کار گذشت.
جعفر چون قصد آن کرد که تکبیر بگوید، ناگهان پرده سفیدی که در حجره آویزان بود بلند شد.
دیدم کودکی نورانی پیدا شد گندمگون و مجعد موی (صلوات الله علیه) و ردای جعفررا گرفته و کشید، و فرمود:
«ای عمو! دور شو که من به نماز گزاردن بر پدر خود از تو سزاوارترم.»
جعفر رنگ پریده کنار رفت ونمیدانست چه بگوید وشوکه شده بود و آن برگزیده خداوند غفار بر پدر عالی مقدارش نماز گزارد.
و امام عسکری (ع) را در کنار مرقد پدر بزرگوارش، امام علی نقی (ع)، دفن کردند.
سپس آن کودک خردسال و آن ولی ایزد متعال به من خطاب کرد که:
«ای بصری!جوابهای نامه ها را بیاور.»
جوابها را به او تقدیم کردم.
ایشان رفتند به حجره و با خود گفتم :
حمد و سپاس خدا را که دو علامت از علاماتی که امام عسکری(ع) به من فرموده بودند، ظاهر شد.
فقط علامت همیان مانده است !!
نزد جعفر آمدم و گفتم :
این طفل که بود؟
گفت:
من اصلا چنین کودکی را ندیدهام و نمیشناسم
پانوشت:
1)کمال الدین وتمام النعمه/شیخ صدوق/ج2ص475باب43حدیث25
*********************
اگر یک نفر را به اووصل کردی
برای سپاهش تو سردارویاری
***************************
تدوین:خدیجه تاج بخشیان
با مباحث مهدویت با ما همراه باشید.
:: موضوعات مرتبط:
امام شناسي ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0